پایان نامه : بررسی چگونگی بازنمود مقولات زمان و نمود در زبان اشاره ناشنوایان ایرانی
بررسی چگونگی بازنمود مقولات زمان و نمود در زبان اشاره ناشنوایان ایرانی
نگارنده
مریم طبیعی
استاد راهنما
دکتر شهلا شریفی
استاد مشاور
دکتر زهره قاری
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
فهرست مطالب
پیشگفتار- ح
فصل اول: کلیات پژوهش– ۱
۱-۱ مقدمه- ۲
۱-۲ بیان مسئله و اهمیت موضوع- ۴
۱-۳ اهداف پژوهش– ۵
۱-۴ سوالهای پژوهش– ۷
۱-۵ محدودیتهای پژوهش– ۷
۱-۶ تعریف مفاهیم کلیدی- ۸
فصل دوم: چارچوب نظری و پیشینه پژوهش– ۱۱
۲-۱ ناشنوایی- ۱۲
۲-۲ علل ناشنوایی- ۱۵
۲-۳ تاریخچه زبان اشاره ۱۶
۲-۴ زبان اشاره ۱۹
۲-۵ انواع سیستم اشاره ۲۱
۲-۵-۱ سیستم مفهوم- بنیاد- ۲۲
۲-۵-۲ سیستم اشاره پاژه-گرمن(PGSS) 22
۲-۵-۳ گفتار نشانهدار- ۲۳
۲-۵-۴ الفبای دستی- ۲۴
۲-۵-۵ ارتباط کلی یا همزمان- ۲۷
۲-۶ زبانشناسی زبان اشاره ۲۷
۲-۶-۱ شکل دست– ۳۱
۲-۶-۲ مکان دست– ۳۳
۲-۶-۳ حرکت دست– ۳۴
۲-۶-۴ جهت دست– ۳۶
۲-۶-۵ حالات صورت– ۳۶
۲-۷ فراگیری زبان در کودکان ناشنوا ۳۹
۲-۷-۱ مراحل فراگیری زبان اشاره ۴۲
۲-۸ ساختواژه ۴۸
۲-۹ زمان و نمود- ۴۹
۲-۱۰ زمان و نمود در زبان اشاره ۵۲
۲-۱۱ جمعبندی فصل- ۶۸
فصل سوم: روش پژوهش– ۶۹
۳-۱ روش پژوهش– ۷۰
۳-۲ ابزار گردآوری داده ها ۷۰
۳-۳ جامعه و نمونه آماری- ۷۲
۳-۴ نحوه اجرا ۷۳
۳-۵ روش تجزیه و تحلیل داده ها ۷۶
۳-۶ جمعبندی فصل- ۷۷
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها ۷۸
۴-۱تجزیه و تحلیل داده ها ۷۹
۴-۲ چگونگی بیان زمان و انواع آن در زبان اشاره ایرانی- ۸۰
۴-۲-۱ قیدهای زمانی- ۸۱
۴-۲-۲ مشخصههای غیردستی- ۸۳
۴-۲-۳ نشانگرهای واژگانی- ۸۶
۴-۲-۴ استفاده از گروه دستوری اعداد- ۸۸
۴-۲-۵ عبارات زمانی- ۹۰
۴-۳ چگونگی بیان نمود و انواع آن در زبان اشاره ایرانی- ۹۲
۴-۳-۱ نمود استمراری- ۹۳
۴-۳-۲ نمود عادتی- ۹۴
۴-۳-۳ نمود مکرر- ۹۵
۴-۳-۴ نمود کامل- ۹۶
۴-۴ یافته های پژوهش بر اساس جنسیت– ۱۰۱
۴-۵ جمعبندی فصل- ۱۰۲
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری– ۱۰۳
۵-۱ بررسی توصیفی داده ها ۱۰۴
۵-۱-۱ زمان در زبان اشاره ایرانی- ۱۰۶
۵-۱-۱-۱ نمونه واژگانی زمان- ۱۰۷
۵-۱-۱-۲ نمونه ساختواژی زمان (تکواژ تصریفی) ۱۰۸
۵-۱-۲ نمود در زبان اشاره ایرانی- ۱۱۰
۵-۱-۲-۱ نمونه واژگانی نمود- ۱۱۱
۵-۱-۲-۲ نمونه ساختواژی نمود (تکواژ تصریفی) ۱۱۱
۵-۲ جمعبندی فصل- ۱۱۲
۵-۳ پیشنهاداتی برای پژوهشهای آتی- ۱۱۳
منابع فارسی- ۱۱۵
منابع انگلیسی- ۱۱۶
پیوست– ۱۲۱
پیشگفتار
سخن گفتن (زبان) یکی از ویژگیهای ممتاز بشری است. انسان از راه سخنگفتن با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار می کند، میفهمد و میفهماند. گرچه از بیان کلمه زبان در نظر اول زبان بیانی به ذهن میرسد اما زبان می تواند ادراکی، کتبی، اشاره و هر نوع علایم قراردادی دیگر را نیز شامل شود. زبان اشاره یکی از مهمترین روشهای ارتباطی میان ناشنوایان میباشد که سبب میشود این افراد با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرارکنند. حامیان زبان اشاره، در طول زمان ارزشی را که این زبان در جوامع ناشنوایان دارد بیان کردهاند، همانگونه که ودیتز[۱] اظهار داشته است که زبان اشاره بهترین هدیه خداوند به ناشنوایان است. همانطورکه زبانهای گفتاری در جامعه شنوایان توسعه پیدا می کنند، زبانهای اشاره نیز بهطور گسترده و مستقل در جامعه ناشنوایان در سرتاسر دنیا رشد و توسعه مییابند. زبانهای اشاره به صورت همگانی نیستند به عبارت دیگر در کل جهان یکسان نیستند و مانند زبانهای گفتاری مختلفی که در سرتاسر دنیا وجود دارد، زبانهای اشاره مجزا و مستقلی نیز در دنیا موجود میباشند و هر جامعهای زبان اشاره مخصوص به خود را به کار میبرد. زبان اشاره ایرانی نیز جزء یکی از این زبانها محسوب میشود. زبان اشاره ایرانی، زبانی دیداری/فضایی است که با دارا بودن ساختار نحوی و معنایی خاص خود بهطور طبیعی در جامعه ناشنوایان در سرتاسر ایران با تفاوت لهجههای مختلف، رشد کرده است و مورد استفاده قرار میگیرد. نکته قابل ذکر آن است که تمامی افراد با وجود تفاوت در لهجه خود به راحتی با دیگر ناشنوایان از مناطق دیگر ارتباط برقرار می کنند و این تفاوت اشارات مانعی برای عدم درک آنها نمیباشد، در حقیقت درک آنها بیانگر این مطلب است که این تفاوتها، تفاوت لهجه است نه تفاوت زبان.
اشارات موجود در این زبان از نوع قراردادی و در بعضی موارد به صورت شمایلگونه[۲] هستند. وجود اشارات قراردادی در این زبان اثبات می کند که زبانی حقیقی است و تنها مجموعه ای از تصاویر در فضا[۳] نمیباشد. تفاوت میان زبان اشاره ایرانی و بهطور کلی همه زبانهای اشاره با زبانهای گفتاری این است که در زبانهای اشاره، اطلاعات از طریق ترکیب آوا بیان نمیشوند بلکه از طریق ترکیب شکل[۴]، جهت[۵] و حرکت[۶] دست و همچنین حالات صورت[۷] منتقل میشوند. مانند زبانهای اشاره دیگر، زبان اشاره ایرانی نیز متشکل از دو بخش دستی و غیردستی است که این دو بخش برای تولید و درک زبان اشاره بسیار حائز اهمیت میباشند. بخش دستی شامل مواردی از قبیل شکل، جهت، مکان و حرکت دست میشود و بخش غیردستی در برگیرنده حالات صورت و بدن میباشد. اشارات غیردستی (حالات صورت، چشم، ابرو، سر و غیره) در زبان اشاره نقشهای بسیاری را ایفا می کنند. مهمتر از همه، نقشی است که این اشارات در نحو ایفا می کنند. برای مثال، حالات صورت در اکثر زبانهای اشاره که زبان اشاره ایرانی نیز شامل آن میشود، برای سوالهای بله/خیر یا سوالهای کهای استفاده میشوند. در زبان اشاره ایرانی هنگامیکه اشارهگر سوال بله/خیر میپرسد، ابروهایش را بالا میبرد و کمی سرش را به سمت جلو کج می کند. هنگامیکه اشارهگر سوال کهای مانند کی، کجا، کدام و غیره را میپرسد، ابروهایش را پایین میآورد و کمی سرش را به سمت جلو میبرد در صورتیکه بدنش را به سمت عقب تکیه میدهد و صورت نیز حالت جمعشدگی به خود میگیرد. در جملات شرطی نیز هنگام اشاره کردن، ابروها به سمت بالا حرکت می کنند.
علاوه برکلیه نقشهای نحوی، حالات صورت و حرکات بدن در بیان آهنگ گفتار[۸]، تکیه[۹] و درنگ[۱۰] نیز نقش مهمی ایفا می کنند. درست مانند اصول زبرزنجیری که در زبان گفتاری جزء لاینفک کلام میباشند، حالات صورت نیز جزء لاینفک زبان اشاره محسوب میشوند. اما بر خلاف تکیه، آهنگ و درنگ که نمیتوانند به تنهایی بدون کلام استفاده شوند، بعضی از حالات صورت یا حرکات به تنهایی مورد استفاده قرار میگیرند و جایگزین واژگان میشوند. بهطور کلی احساسات فرد اشارهکننده در صورت وی که با حرکات بدن همراه هستند مشخص میشوند. بنابراین آنچه که در رابطه با درک و تولید زبان اشاره از اهمیت برخوردار است، توجه به هماهنگ بودن کلیه اجزاء تشکیل دهنده آن میباشد، زیرا یک اشتباه کوچک در یکی از بخشها منجر به تولید اشارهای دیگر میشود و درک مطلب را با مشکل مواجه می کند.
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱ مقدمه
در طول دوره روشنفکری قرن هجدهم، بسیاری از فلاسفه مانند کاندیلاک[۱۱] بیان کردهاند که زبان اشاره بر زبان گفتاری مقدم بوده است. مانند توصیف زندگی افراد ناشنوا و جامعۀ آنها، اخیرا تلاشهایی نیز در رابطه با فهم ساختار زبانهای اشاره به عنوان سیستمهای زبانشناختی صورت گرفته است. در تحلیلهای زبانشناختی زبان اشاره، زبانشناسان در پی یافتن ویژگیهای زبانی این زبانها هستند و کلیه نظریه های زبانی را که تاکنون درباره همگانیهای زبان ارائه شده اند، در مورد زبانهای اشاره بررسی کرده و به نوعی این نظریهها را محک میزنند (شیک، مارشارک و اسپنسر[۱۲]، ۲۰۰۶، ص۱). در اوایل دهه هفتاد با تلاش و حرکت عظیم استوکو[۱۳] بود که دریچهای جدید برای شناخت زبان اشاره به عنوان زبانی کامل در زبانشناسی باز شد. وی مطالعه علمی مدرن بر روی زبانهای اشاره را با نگرشی انسانشناسانه و ساختارگرایانه[۱۴] آغاز کرده و بر اساس آنها مشخص کرد که کلیه زبانها دارای ساختارهای منظمی[۱۵] هستند (آرمسترانگ و ویلکوکس[۱۶]، ۲۰۰۷، ص۵). حدود نیمقرن از شناخت زبان اشاره به عنوان زبانی کامل و طبیعی میگذرد، اما هنوز بسیاری از افراد شناخت دقیقی از این زبان نداشته و تصور می کنند که فقط زبانی قابل قبول میباشد که با تولید صدا همراه باشد. مطالعات انجام شده بر روی زبانهای اشاره این ادعا را تصدیق کرده که آنها زبانی با کلیه مشخصههای دستوری و زبانشناختی مانند زبانهای گفتاری هستند. این زبانها بهطور معمول و بدون هیچ آموزش خاصی توسط افرادی که در معرض آن قرار گرفته، فرا گرفته میشوند و از پتانسیل لازم در مواردی مانند هنر، استدلال، قوه تعقل و احساسات برخوردار میباشند. همانگونه که افراد شنوا نسبت به زبان گفتاری خود احساس غرور و قدرت دارند، ناشنوایان نیز به زبان اشاره خود افتخار و نسبت به آن احساس قدرت می کنند (میر و سندلر[۱۷]، ۲۰۰۸، ص۲).
پژوهش حاضر با دارا بودن ۵ فصل، کوششی در تبیین چگونگی بازنمود دو مقوله زمان و نمود در زبان اشاره ناشنوایان ایرانی میباشد که ترتیب کلی مطالب در آن به این صورت خواهد بود: در فصل اول مقدمه، بیان مسئله، اهمیت موضوع، اهداف پژوهش، محدودیتهای پژوهش و تعریفی از کلیدواژهها مطرح میگردد. فصل دوم شامل دو بخش میشود؛ در بخش اول آن بهطور کلی بعضی از مفاهیم نظری چون ناشنوایی، علل ابتلا به ناشنوایی، زبان اشاره، زبانشناسی زبان اشاره و فراگیری زبان در ناشنوایان به تفصیل معرفی خواهند شد و در بخش دوم این فصل به تعریفی از موضوعات اصلی (زمان و نمود) و مفاهیم ساختواژی و تکواژ تصریفی پرداخته میشود و سپس پیشینه پژوهش ارائه میگردد. فصل سوم به معرفی جامعه آماری، روش پژوهش و بخش اجرایی پژوهش می پردازد. در فصل چهارم به ارائه یافتهها و تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته میشود. در نهایت در فصل پنجم بحث و نتایج حاصل از بررسی میدانی و مشاهدات انجام شده در پژوهش مطرح میشود، در قسمت بعد آن پیشنهادات مربوطه و در قسمت پیوست چند نمونه از گفتار و مکالمات ناشنوایان ارائه میشوند.
۱-۲ بیان مسئله و اهمیت موضوع
از دهه ۱۹۶۰ به بعد در آمریکا، اروپا و سایر کشورها با رخداد وقایع مختلفی از جمله مطالعات علمی زبانشناختی در مورد زبان اشاره از طرف زبانشناسان، رشد نهضت حقوق مدنی و توسعه وسایل فناوری خاص ناشنوایان و به تبع آن، حضور فعالتر ناشنوایان در جوامع باعث شد که بهتدریج ناشنوایان به عنوان یک گروه یا اقلیت مستقل فرهنگی- زبانی پذیرفته و شناخته شوند (آرمسترانگ و ویلکوکس[۱۸]، ۲۰۰۳).
کمکم در این دهه، از طریق تحقیقات استوکو زبان اشاره به عنوان یک زبان با ارزش و کامل شناخته شد. در حقیقت وی انقلاب بزرگی را در طول تاریخ، جهت شناسایی زبان اشاره در دنیا به راه انداخت (ولی و لوکاس[۱۹] ، ۲۰۰۰). اولین زبان اشارهای که در جهان مورد بررسی زبانشناختی قرار گرفت زبان اشاره آمریکایی[۲۰] بود که در سال ۱۹۷۹ کلیما و بلوجی[۲۱] در کتاب معروف خود اشارههای زبان[۲۲] به توصیف ساختاری آن پرداختند. با وجود آنکه سالها از عمر بررسی زبانشناختی زبان اشاره میگذرد، هنوز رشتهای نوپا و در حال رشد است که امروزه بهخوبی توانسته است توجه بسیاری از زبانشناسان را به خود جلب کند. نکته بسیار مهم آن است که زبانشناسان کار بر روی زبانهای اشاره را با این پیش فرض آغاز می کنند که زبانهای اشاره نیز به اندازه زبانهای گفتاری، طبیعی هستند (شامل همان عناصری هستند که در زبانهای گفتاری موجود است) و نیازهای ارتباطی ناشنوایان را بهخوبی برطرف می کنند.
زبان اشاره ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. تاکنون شمار تحقیقات صورت گرفته در زمینه زبانشناسی زبان اشاره ایرانی در داخل کشور بسیار اندک بوده است. بنابراین انگیزه اصلی انجام پژوهش حاضر معطوف کردن توجه زبانشناسان به ویژگیهای زبانی زبان اشاره ایرانی است تا بتوان آنها را از خصوصیات و طبیعی بودن این زبان آگاه کرد. زیرا همانطور که زبان گفتاری در جامعه افراد شنوا اهمیت دارد، وضعیت زبان اشاره نیز در جامعه ناشنوایان از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است، چرا که این زبان تاثیر مستقیمی بر روی زندگی ناشنوایان به خصوص در بخشهای تحصیلی، پزشکی، حقوقی و شغلی دارد که بالطبع حفظ این زبان در جامعه آنها نیازمند شناخت بیشتر آن میباشد.
۱-۳ اهداف پژوهش
نداشتن یک حس هیچگاه نمیتواند توجیهکننده محرومیت باشد. افراد ناشنوا که درصد عمدهای از جامعه را به خود اختصاص دادهاند، گروهی هستند که میکوشند از طریق زبانی خاص با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این افراد یک اقلیت زبانی هستند که زبان طبیعی مورد استفاده آنها، زبانی است که به خاطر واضح و آشکار بودن، زیبایی، صحت، کامل و پر معنی بودن، با ارزش تشخیص داده شده است. در استفاده از زبان اشاره به جای زبان گفتاری هیچ اثر منفی دیده نشده است و حتی میتوان گفت که استفاده از زبان اشاره ارتباط برقرار کردن را برای ناشنوایان بهتر و راحتتر می کند. در گذشته و حتی امروزه تصورات اشتباهی در رابطه با زبان اشاره وجود داشته و دارد که برخی آن را زبانی بدون دستور در نظر گرفته و آن را تنها برگرفته از یک رشته ژستها[۲۳] و یا پانتومیم میدانند. اما باید گفت که زبان اشاره اولین و مهمترین شیوه ارتباطی ناشنوایان است، چرا که این افراد در گرفتن اطلاعات به جای گوش از حواس دیگر خود استفاده می کنند و همچنین میکوشند تا از طریق اشارات افکار خویش را به دیگران منتقل کنند. لانگ[۲۴] (۲۰۰۳، ص۲) معتقد است که حواس دیگر در نبود حس شنوایی میتوانند نمادهای زبانی را به ناشنوایان منتقل کنند. بنابراین شناخت این نشانهها نخستین زبانی است که این افراد میآموزند و در ضمن اساسیترین وسیله ارتباطی آنان به شمار میرود.
- ۹۹/۰۴/۰۶